(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)
(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)

(*زندگی نامه فردا شود امروز ببین*)

آیینه ای رو به آسمان

********خبری غیر منتظرانه*********

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

خبر بد ..........خدایا این دفعه دیگه چیزی ازم نمی مونه کمکم کن.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

(( من و گذشت زمان ))

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

(( باز هم محرم ))

محرم آمد و یک کوله بار از خاطره    

در دل من باز جان پیدا کند

آمد و هر دم صدای کودکان از نینوا    

باز بلوایی دگر بر پا کند

****

باز هم آواز غم سر می دهیم    

 کوچه را با پوششی از عشق زیبا می کنیم

مسجد سبز محل حالا دگر مشکی شده

گویی از غم های زینب ماتمی بر پا شده

باز هم با بچه ها در هیئت لب تشنگان

کوچه را با هم مسقف می کنیم

زیر آن را با چراغی سبز رنگ

مثل رنگ شال آقا می کنیم

باز هم شب می شود اما دگر

نیست بر چشما خوابی دگر

کودک ششماهه آقای ما

بی قرار از تشنگی حالا دگر

تاب از دل می رباید هر شبی

گریه های دختر کوچکترش

منتظر بر راه بابا او ولی

او نمی بیند رخ زرد پدر 

مستی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.